![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
دلریختگان
سردوگرم................... امشب هوای سردی توی اطاقم پیچید... یاد اون روز افتادم که با تو و پاییزمون در میان کوچه باغ های خیال کودکی گذر می کردیم... آری تو چقدر زیبا بودی... چشمان خمارت هنوز از یادم نرفته... موهای بلندت هنوز در خاطرم هست... سردی دستت را در غروب پاییز، هنوز روی صورتم حس میکنم... آخرین گرمای تو ... هرم نفسهات در آن هوای سردبود... تو می گفتی سرما را دوست دارم... تو می گفتی سرما را با من دوست داری... ما به بلندی درختان سرو سرد شدیم... تو گفتی سرد و خیس... ما زیر باران رفتیم... تو گفتی مست... ما جرعه ای زدیم و سرما رفت... گرم شدیم مثل حرارت بوسه هایت... در میان باران شراب سرخ هم رنگ سردی داشت... ولی ما... ما گرم بودیم و گرم و گرم... افسوس که گرما مثل گرمای کبریت دختر کبریت فروش بود... افسوس که تو رفتی ومانده در یادم گرمایت در زیر باران ... ولی با همان گرما سالها رفع خستگی کردم.................. ¤ نویسنده:سیاوش آقاسی
|
![]() مدیریت وبلاگ شناسنامه پست الکترونیک کل بازدیدها:4309 بازدیدامروز:0 بازدیددیروز:3 |
درباره من |
![]() سیاوش آقاسی
به سراغ من اگر می آیید.... نرم و آهسته بیایید.... که مبادا ترک بردارد چینی نازک تنهایی من..... |
لوگوی وبلاگ |
|
اشتراک در خبرنامه |
وضعیت من در یاهو |
یــ |
|